عشق مادرانه
نوشته شده توسط : mina

5- وقتی شما 5 سال داشتید او به مناسبت روز تعطیل برای دید و بازدید لباس نو به تن شما كرد و در عوض شما: در نزدیك ترین چاله آبی كه دیدید پریدید و آنرا كثیف كردید.

6- وقتی شما 6 سالتان بود او تا مدرسه پای پیاده با شما می آمد . و در عوض شما : به عنوان تشكر فریاد می زدید و می گفتید: من به مدرسه نمی روم.! ! !

7- وقتی شما 7 ساله بودید او برای شما یك توپ بیس بال خرید و در عوض شما: به عنوان تشكر آنرا به طرف پنجره همسایه خود زدید و شیشه ها را شكستید.

8- وقتی شما 8 ساله بودید او به شما یك بستنی داد .و در عوض شما : برای تشكر آنرا ریختید روی لباس خود .

9- وقتی شما 9 ساله بودید او پول كلاس پیانوی شما را پرداخت . و در عوض شما : به عنوان قدردانی هرگز زحمت تمرین به خود ندادید.

10-وقتی 10 سالتان بود او تمام وقت شما را با ماشین از سالن ورزشی به مهمانی جشن تولد فلان دوست و از آنجا به جای دیگر می برد و شما در عوض : به عنوان تشكر از ماشین پیاده می شدید و پشت سر خود را هم نگاه نمیكردید.

11-وقتی 11 سالتان بود او شما و دوستانتان را به سینما برد و در عوض شما :به عنوان تشكر از او خواستید كه جدا از شما و در یك ردیف دیگر بنشیند.

12-وقتی شما 12 سالتان بود او از شما خواست كه شما بعضی از برنامه های خاص تلویزیون را تماشا نكنید و در عوض شما :به عنوان تشكر منتظر می شدید تا او از خانه برود و شما به برنامه ها نگاه كنید .

13-وقتی شما 13 سالتان بود او به شما توصیه كرد كه موهایتان را كوتاه كنید در عوض شما به او گفتید:كه او خیلی بی سلیقه است.

14-وقتی شما 14 سال داشتید او مبلغ هزینه اردوی تابستانه شما را پرداخت و در عوض شما :به عنوان تشكر حتی یك نامه هم به او ننوشتید .

15-وقتی كه 15 سالتان بود و او خسته از سر كار بر می گشت و انتظار احترام می كشید.شما: خود، در اتاق خواب خود را به روی او بسته بودید.

16-وقتی شما 16 سال داشتید او با ماشین خود به شما یاد داد چگونه رانندگی كنیدو در عوض شما: به عنوان تشكر هر فرصتی كه می یافتید آنرا بدون اجازه سوار می شدید.

17-وقتی شما 17 سال داشتید و او منتظر یك تلفن مهم بود و شما به عنوان تشكر از تمام زحمات او تمام وقت تلفن را اشغال نگه داشته بودید

18-وقتی 18 سالتان بود و او به مناسبت فارغ التحصیلی شما از دبیرستان شادی می كرد شما هم در عوض: تا صبح در خانه دوستانتان در مهمانی شادی می كردید.

19-وقتی شما 19 سالتان بود او مخارج دانشگاه شما را پرداخت و با ماشین خود وسایل شما را تا محوطه خوابگاه آورد در عوض شما: به عنوان تشكر برای اینكه پیش همكلاسی ها شرمنده نباشید از او در خارج از خوابگاه خداحافظی كردید.

20-وقتی كه شما 20 ساله بودید او از شما خواست تا با كسانی كه دوست می شوید او را مطلع كنید و در عوض شما :به عنوان تشكر به او گفتید «به تو ربطی ندارد»

21-وقتی شما 21 ساله بودید او برای آینده شما برنامه هایی را پیش بینی كرد و آنرا به شما توصیه كرد و در عوض شما: به عنوان تشكر به او گفتید«من اصلا نمی خواهم مثل شما بشوم»

22-وقتی شما 22 ساله بودید در مراسم فارغ التحصیلی دانشگاه او شما را به آغوش كشید و در عوض شما به عنوان تشكر از او خواستید كه هزینه سفرتان به اروپا را هم بدهد

23-وقتی شما 23 ساله بودید او اثاثیه ای را برای اولین آپارتمانتان به شما هدیه كرد و در عوض شما: به عنوان تشكر به دوستانتان گفتید كه آن اثاثیه چقدر بی كلاس است.

24-وقتی شما 24 ساله بودید او نامزد شما را ملاقات كرد و خواست در مورد برنامه آینده تان بداند در عوض شما به عنوان تشكر به او زل زدید و زیر لب به حالت غر به او گفتید«مادر لطفا!»

25-وقتی شما 25 ساله بودید او هزینه ازدواج را برای شما پرداخت و فریاد زد چقدر شما را دوست دارد و شما در عوض به عنوان تشكر او را نیم مایل از خود دور كردید.

26-وقتی شما 30 ساله بودید او توصیه هایی را برای مراقبت از كودك به شما كرد در عوض شما به عنوان تشكر به او گفتید كه اوضاع با قدیم فرق كرده.

27-وقتی شما 40 ساله بودید او تاریخ تولد یكی از آشنایان را به شما یادآوری كرد و شما در عوض به عنوان تشكر گفتید كه شما واقعا وقت ندارید.

28-وقتی شما 50 ساله بودید او به بستر بیماری افتاد و نیاز به مراقبت شما داشت و شما به عنوان تشكر از زح
مات او مسئولیت سنگین خود را در قبال فرزندانتان پیش كش كردید.
 
و سپس یک روز او  به آرامی مرد و همه آنچه را كه شما انجام نداده بودید مانند صاعقه ای در قلبتان منفجر شد.



:: بازدید از این مطلب : 736
|
امتیاز مطلب : 306
|
تعداد امتیازدهندگان : 88
|
مجموع امتیاز : 88
تاریخ انتشار : 19 / 8 / 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
ابوالفضل در تاریخ : 1389/10/23/4 - - گفته است :
salam
khobi
manam khobam
webet aliye
be manam sarbezan

/weblog/file/img/m.jpg
ابوالفضل در تاریخ : 1389/10/15/3 - - گفته است :
سلام عزیزم
امیدوارم موفق باشی
مطالب جالبی گذاشتم خوش حال میشم بهم سربزنی.

/commenting/avatars/avatar17.jpg
شهاب در تاریخ : 1389/10/8/3 - - گفته است :
هیچی الکی اومدم سر بزن که بهانه دستت ندم
ولی انگار راستی راستی نمیای به بلاگ خودت سر بزنی
هیچ تغییری نکرده
.
هرجا هستی شاد و دل آرام باشی

/weblog/file/img/m.jpg
شهاب در تاریخ : 1389/9/22/1 - - گفته است :
سلام گفتی بیام سر بزنم
اومدم الان سر زدم
ولی محکم زدم دردگرفت
چسب زخم نداری؟بچپسونمش سرم خوب شه؟
دیوار بلاگت سفته
.
راستی یه بار دیگه هم اومده بودم هر کاری کردم بلاگت باز نشد
اون دیگه به من ربط نداشت
گفته باشم

/weblog/file/img/m.jpg
سید محمد شعاع در تاریخ : 1389/9/18/4 - - گفته است :
سلام با یه وبلاگ جدید و یه فکر نو و سر حال اومدم

/weblog/file/img/m.jpg
hosein888 در تاریخ : 1389/9/16/2 - - گفته است :
سلام ماه محرم و شهادت اباعبدالله حسین را تسلیت می گویم لطفا از وب سایت مذهبی و دانلود مداحی ما دیدن فرمایید .اباعبدالله حسین نگهدارت.
www.5tan.blogsky.com

/commenting/avatars/sokot-470688.jpg
آرزو در تاریخ : 1389/9/15/1 - - گفته است :
مادر
مادر
مادر
اميدوارم هيچ وقت حسرت گذشته رو نخوريم
سپاسش كنيم براي تمام بي تابي‌هايش
خوشحال ميشم بهم بزني
منتظرتم

/weblog/file/img/m.jpg
شهاب در تاریخ : 1389/9/14/0 - - گفته است :
چشم چشم
سر میزنم بخدا
بهانه هم نمیارم
سعی کن آپ کنی یا اصلا بیا بلاگفا
اینجا بهتره ها
این حرفو زدم الان تو رو از اونجا بیرون میکنن
.
من کجام شبیه سقراطه آخه؟
من خودمم نه آینه
منظره ام نه پنجره

/weblog/file/img/m.jpg
شهاب در تاریخ : 1389/9/14/0 - - گفته است :
سلام دوست جون
امتحان خوب دادی؟
والا من شوکران میخوام فک کنم بهتره

/weblog/file/img/m.jpg
شهاب در تاریخ : 1389/9/12/5 - - گفته است :
ماشالا
آپم هم که نکردی
ما اومدیم خونتون با چی گلویی تازه کنیم آخه؟
آپ نمیکنی لا اقل یه چیکه آب ور دار بیار زبونمون به طاق چسبید از بس راه اومدیم اینجا


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: